چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۳
۰ نفر

سمیه شرافتی: عموم کارشناسان سلامت روان بر نقش و اهمیت شادکامی در زندگی تأکید کرده و آن را از مهم‌ترین علل ارتقای سلامت روان در افراد جامعه می‌دانند.

پارک - مرد

با این حال، به‌نظر می‌رسد شادی، حلقه مفقوده سلامت روان در جامعه‌ ماست؛ به‌نظر روانپزشکان و کارشناسان اکثر مردم ما ناشادند در حالی که در کشورهای حتی بسیار فقیرتر از نظر اقتصادی که شاید قابل مقایسه با ایران نباشند، شادی در تمام جوانب زندگی، خودش را نشان می‌دهد. این سؤالی است که دکتر محمد‌علی شهرکی، روانپزشک در این گفت‌وگو به آن پاسخ داده است.

  • موافقید که شروع بحث اصلا با تعریف شادی باشد؟

ببینید، شادی از نظر لغتی عبارت است از یک حالت هیجانی که نشانگر رضایتمندی فرد در ابعاد مختلف به‌ویژه ابعاد روانی است. ما شخصی را شاد می‌گوییم که احساس کند بر اوضاع مسلط است و سرنوشتش به‌عهده خودش است و به اندازه تلاشش نتیجه می‌گیرد و رخدادهای پیش‌بینی نشده او را غافلگیر نمی‌کند.

  • این احساس رضایتمندی دقیقا چه نوع احساسی است؟

این احساس سه سطح دارد: سطح اول فردی است؛ یعنی فرد از وجود خود و از عملکردش رضایت داشته باشد. سطح دوم این است که شخص از دیگران احساس رضایت کند و اینکه دیگران او را دوست دارند و برایش ارزش قائلند؛ این دیگران می‌تواند افراد حقیقی باشد یا نهادهای حقوقی و یا حتی حکومتی. سطح سوم رضایتمندی هم این است که شخص احساس کند دیگران هم از او راضی هستند. در این میان وقتی از نظر سه سطح فرد اقناع می‌شود، احساس افسردگی و اضطراب از او خارج می‌شود و می‌تواند این احساس را به جامعه و خانواده هم تسری دهد. پس بحث رضایتمندی و شادی در همه ابعاد زندگی می‌تواند حضور داشته باشد.

  • آقای دکتر، شادی می‌تواند مولفه‌های مختلفی داشته باشد. این مولفه‌ها باید حتما تحقق پیدا کند تا فرد در جامعه احساس شادی کند؟

بله، البته خیلی اوقات عکس این قضیه هم وجود دارد؛ یعنی جامعه باید به سمتی پیش برود که فرد احساس شادی کند. اما همه این مولفه‌ها در جامعه اجرا نمی‌شود و مطمئنا باعث کاهش شادی خواهد شد، برای همین است که ما باید عواملی را برای شاد کردن فرد به جامعه تزریق کنیم. این تزریق می‌تواند به‌صورت گفتاری، نوشتاری، رسانه‌ای یا هر چیز دیگر باشد. طنز یا موسیقی و یا هنر و مطالعات مثبت می‌تواند این شادی را ایجاد کند. این ابزار هر چند مصنوعی هستند ولی لازمند.

  • با این وجود چه می‌شود که میزان شادی ما کم می‌شود؟

مسلما کاهش ایده‌آل‌های شخصی و ایده‌آل‌هایی که خانواده و جامعه برای فرد مشخص کرده، در رأس همه عوامل است که از آن جمله می‌توان به کاهش خودکفایی شغلی، مسکن، عدم‌کنترل زمان به‌دلیل عوامل محیطی، احساس دست نیافتن به حقوق شهروندی و اجتماعی، احساس درماندگی، سرخوردگی‌های معنوی و القای حس عدم‌کفایت اشاره کرد.

  • شما بین این علل به علل مادی و اقتصادی هم اشاره کردید در حالی که در خیلی از کشورهای با وضعیت اقتصادی بدتر مثل کشور هند این سطح از ناشادی وجود ندارد.

البته خیلی از کشورها از نظر مادی و اقتصادی در وضعیت بسیار پایین‌تری از کشور ما هستند ولی میزان شادی در آنها بالاست چون میزان رضایتمندی آنها در سطوح بالایی قرار دارد. ما میزان رضایتمندی را با میزان رفاه ظاهری افراد نمی‌توانیم بسنجیم؛ چون رضایتمندی یک مقوله درونی در افراد است. اصلا بهتر است اینطور بگویم که سطح ارضای نیازهای درونی و روانی در جامعه ما بالاتر از جوامع مشابه‌مان است. به‌نظر می‌رسد که ما از نظر جغرافیای سیاسی در خاورمیانه قرار گرفته‌ایم اما از نظر سطح توقعاتمان کمی بیشتر نزدیک به کشورهای اروپایی و پیشرفته هستیم. پس این میزان دستاوردهایمان مردم ما را ارضا نمی‌کند ولی شاید در کشورهای مشابه مردم را شاد کند. مثال دیگر این است که در برخی از کشورهای اروپایی بسیار پیشرفته میزان شادی از کشور ما هم کمتر است چون توقع آنها از زندگی بالاتر است.

  • زمانی که شادی از بین می‌رود، باید منتظر بروز کدامیک از اختلالات روانی باشیم؟

در این زمان انگار ما سر یک چهارراه قرار گرفته‌ایم؛ چهارراهی که ممکن است به سمت هر گونه اختلالی حرکت کنیم. نه اینکه عدم‌شادی باعث اختلال روانپزشکی جدی شود ولی به‌عنوان یک ماشه شلیک‌کننده می‌تواند ما را به سمت اضطراب سوق بدهد که شایع‌ترین اختلال ناشی از آن است و همچنین افسردگی و اختلالات ارتباطی. الان اضطراب شایع‌ترین اختلال در جامعه ما است و ما می‌توانیم با بالا و پایین شدن تغییرات در جامعه کاملا سطح اضطراب را در جامعه ببینیم. در درجه دوم مشکلات ارتباطی هم در نتیجه این اضطراب و کاهش شادی به‌وجود خواهد آمد.

  • با این وجود نقش رسانه‌ها در این میان خیلی مهم است و می‌تواند در حالت هیجانی شهروندان تأثیر زیادی داشته باشد. اینطور نیست؟

چرا همین‌طور است و در رأس تمام رسانه‌ها، رسانه‌های دیداری و در رأس رسانه‌های دیداری تلویزیون در این میان می‌تواند بیشترین نقش را داشته باشد. ببینید صدا و سیما و در رأس آن تلویزیون خودش نباید به کاهش شادی دامن بزند و با سریال‌ها و فیلم‌ها که پخش می‌کند، میزان شادی را در مردم پایین بیاورد. ما با جامعه‌ای سر و کار داریم که به‌طور طبیعی میزان شادی در آن پایین است. پس صدا و سیما و رسانه‌ها باید سعی کنند سریال‌هایی نسازند که فقط به مشکلات جامعه دامن بزنند. چون هرچیزی که پرطرفدار باشد مسلما شادی‌آور نیست. مثلا خیلی‌ها از ترس بدشان می‌آید یا از اینکه اضطراب داشته باشند، متنفرند، اما بخشی از پرطرفدارترین فیلم‌ها در میان افراد، فیلم‌های ترسناک است. از طرف دیگر درام‌هایی که به‌صورت سریال پخش می‌شود، در آن خانواده‌ای دچار مشکلات فراوان است که کشش زیادی را هم برای مخاطب ایجاد می‌کند ولی منجر به آزردگی خاطر می‌شود. پس ما باید به شکلی مسائل را گزینش کنیم که شادی کاهش پیدا نکند و تغذیه روانی منفی ایجاد نکند. در درجه دوم باید برنامه‌هایی پخش شود که شادی را تزریق کند. ولی متأسفانه اکثر اوقات شادی‌های رسانه‌ای رنگ و بوی حاشیه‌ای دارند و به تبع خود مشکلات دیگری ایجاد می‌کنند.

  • حتی در این مورد رسانه‌ها آن‌قدر نقص داشتند که مردم به سمت شبکه‌های سرگرم‌کننده سوق پیدا کرده‌اند، اینطور نیست ؟

بله، اتفاقی که در مورد رسانه‌های ما افتاده این است که زمانی که ما نمی‌توانیم مردم را از طریق رسانه‌ اقناع کنیم، مردم به رسانه‌های خارج از کشور روی می‌آورند چون این شبکه‌ها فیلم‌هایی را نشان می‌دهند که بیشتر جنبه شادی دارند در حالی که بسیار آسیب‌زا و تخریب‌کننده فرهنگ ما هستند اما چون جنبه شادی دارند و در چارچوب‌های حاشیه‌ای قرار نگرفته‌اند و تنوع زیادی هم دارند، حتی در سنین خیلی پایین هم مخاطبان زیادی را جلب می‌کنند. این فیلم‌ها با بودجه‌ای خیلی کمتر از بودجه صدا و سیمای ما ساخته می‌شوند ولی صدا و سیمای ما با این وسعت هنوز نتوانسته مخاطب را جذب کند. این در حالی است که صدا و سیمای ما شاید یکی از معدود رسانه‌های قابل اعتماد به‌خصوص برای خانواده‌هایی باشد که کودک خود را پای آن نشانده‌اند، اما متأسفانه کمتر جنبه شادی و جذاب دارد.

کد خبر 115730

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز